جواب آزمایش مثبت بود
جواب آزمایش مثبت بود...
لحظه شماری می کردم واسه اینکه برم آزمایش بدم . راستش یه جورایی حست می کردم.....
باورت می شه ..... از همون روزهای اول ......
تا اینکه صبح روز شنبه ٢٠ مهرساعت ٩ صبح از اداره مرخصی گرفتم و رفتم آزمایشگاه نیلو و آزمایش دادم.
بعد از تعطیل شدنم ساعت تقریباً ٣٠/٤ رفتم تا جواب رو بگیرم....وای .... دل تو دلم نبود....
وقتی جواب آزمایش رو نشون پزشک آزمایشگاه دادم یه نگاهی به آزمایش یه نگاهی به من انداخت و گفت: خب.....جواب مثبت..... یعنی شما بارداری...... دست و پاهام شل شد..... زدم زیر گریه .....
از خوشحالی بودنت .....
تا اون موقع به بابا فرهاد هم چیزی نگفته بودم چون می خواستم سوپرایزش کنم
شب که بابایی اومد خونه از پشت چشماشو گرفتم و جواب آزمایش رو جلوش باز کردم ....
گفتم : آقا فرهاد.... داری بابا می شی......بابات باورش نمی شد .... از خوشحالی چشماش برق می زد ....همش برگه آزمایش و نگاه می کرد و می گفت راست می گی.... وای خدایا شکرت....همش خدارو شکر می کرد..... خیلی شب خوبی بود عزیزم..... خیلی......همه اینها رو اول و آخر مدیون خداییم و بعد هم وجود تو عشقم.......