ديدن اولين نقطه از وجود نازنينت
عزيز ماماني / تاریخ 92/08/04 بود که به دستور پزشکت رفتم واسه سونوگرافی پیش دکتر شاکری تا ببینم که اصلا تو وجود خارجی داری یا نه ....قلبت می تپه یا نه..... ساعت 9 بود که بابا فرهاد واسم نوبت گرفت ومن از طرف اداره رفتم ....... دل تو دلم نبود یه ذوقی داشتم ... یه شوری که قابل توصیف نیست . راستش بیشتر کنجکاو بودم بدونم چه شکلی قراره ببینمت.... وقتی رفتم پیش دکتر ، دکتر بهم گفت : مامان کوچولو نینی کوچولوتو ببین .. . من با چشمای پر از اشک مثل آدمهای متعجب و منگ با چشمهای گرد به مانیتور نگاه می کردم وتو اون دنبالت می گشتم !!!! گفتم : دکتر کجاست!! &...
نویسنده :
مامان و بابا
13:03